اصفهانی<لر>ترک
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 71
بازدید هفته : 122
بازدید ماه : 130
بازدید کل : 73635
تعداد مطالب : 162
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



جوجه کوچولو




 یک اصفهانی گوشت خورد مرد

---------------------------------------------------------------------

 

يه باباي اصفهاني مي خواند بچشو نصيحت كنه مي گه هميشه سر به زير باش. پسر ميگه : خوب چرا بابايي؟ پسر جان به سه دليل: 1-مي گن پسر سر به زيريه 2- اگه سكه اي رو زمين باشه بر مي داري3- پشت يقت چرك نمي كنه تا هي پيرهن يشوريم مصرف آبمون بره بالا!!

---------------------------------------------------------------------

 

یه اصفهانی داشت نوار روزه گو ش میداده می زنه آخرش ببینه شام میدن یا نه  

---------------------------------------------------------------------

 

یه اصفهانی با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه

---------------------------------------------------------------------

 

اصفهانیه تو مسابقه رالی شرکت می کنه تو راه مسافر کشی می کنه !!

---------------------------------------------------------------------

 

یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه<<آقا شوما را به خدا یقمو ول کنین آ گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشد>>

 

---------------------------------------------------------------------

 

به یه اصفهانیه می گند چرااصفهانیا اینقدر اس اس می کنند می گد هر کی گفتس دروغ گفتس

 

---------------------------------------------------------------------

 

 

یه بچه اصفهانی به باباش میگه : بابا همه میگند اصفهانیا خسیسند، پس چرا مسافرهای نوروزی که از شهرهای دیگه می یاند اصفهان به جا اینکه برند هتل ، کنار زاینده رود چادر میزنند؟ باباش میگه: به خاطر آب و هواشه پسرم. بچه باز میپرسه : ولی بابا اینا که همه از سرما به هم چسبیدند! باباش میگه : نمیدونم بابا جون، شاید فامیلهای اصفهانیشون تو خونه راشون ندادند!!

---------------------------------------------------------------------

 

يه شخصي از خيابون رد ميشده ، ميبينه يه بچه اصفهاني نشسته كنار خيابون گريه ميكنه. جلو ميره و ميگه چي شده عزيزم ، پسر بچه ميگه سكه 25 توماني ام را گم كرده ام. مرد ميگه اينكه گريه نداره بيا اين25 توماني مال تو! بچه باز هم به گريه كردن ادامه ميده < مرد ميپرسه ديگه چيه ؟ بچه ميگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان 50 تومن پول داشتم!!

---------------------------------------------------------------------

 

يه بار يه اصفهانيه داشته با خانوادش از جلوي رستوران رد ميشده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن. به بچه هاش ميگه بچا اگه بچاي خوبي باشين يه دفه ديگه هم از اينجا رددون مي كونم.

---------------------------------------------------------------------

 

اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی

---------------------------------------------------------------------

 

يه روز يه رشتيه ميره اصفهوون بازار پارچه فروشا اولين مغازه كه ميرسه ميگه :ببخشيد پارچه جون دار دارين؟ اصفهونيه ميگه بفرمايين اين يكي خيلي جوون داره رشتيه ميگه نه . جوندارتر اصفهوونيه ميگه اين يكي خيلي جونداره رشتيه باز ميگه :نه جوندارتر اصفهوونيه ميگه :ببخشيد ها ميشه بپرسم برا چيچي مي خواين ؟ رشتيه ميگه :براي زير شلواري اصفهونيه ميگه : اينو ببرين قول ميدم چيزتون پاره شه اين پارچه پاره نشس  

اصفهاني ميخواسته پول به كسي بده دستش مي لرزيد . گفتند زودباش چرا مي لرزي ؟؟ ميگه آخه ميخوام پول بدم ، جون كه نميخوام بدم كه يهو بدم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







سه شنبه 23 فروردين 1391برچسب:اصفهانی<لر>ترک, :: 7:5 قبل از ظهر ::  نويسنده : رضا